جدول جو
جدول جو

معنی کثیف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کثیف شدن(رَ تَ / رَ تَ)
انبوه شدن. ستبر شدن. غلیظ شدن، چرکین و ناپاک و پژوین گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کثیف شدن
شوخیدن
تصویری از کثیف شدن
تصویر کثیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ تَ)
طرف بازی را از پای درآوردن یا مساوی شدن در قدرت با او، مغلوب کردن حریف در جنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ / تِ شُ دَ)
در تداول مردم، بحد بلوغ رسیدن. بحد تکلیف رسیدن. بالغ گردیدن. خود را شناختن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ناظم الاطباء در ذیل به تکلیف رسیدن آرد: بسن رشد و بلوغ رسیدن و بالغ شدن. و سن تکلیف، سن رشد و بلوغ
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ وَ تَ)
ظریف شدن کودک، تبزّع. (تاج المصادر). بزع
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ /رَ دَ اَ کَ دَ)
ستبر و غلیظ و انبوه کردن، آلوده کردن چیزی به کثافت. ناپاک کردن
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
بوسیلۀ کلید بسته شدن. (فرهنگ فارسی معین).
- کلید شدن دندانهای کسی، در تداول عامه، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ. (فرهنگ فارسی معین). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان. سخت شدن فکین بر هم که گشادن از یکدیگر مشکل شود، چنانکه در مصروعان و محتضران. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ پَ دَ)
روشن شدن. از نهانی درآمدن. از پنهانی خارج شدن. (یادداشت مؤلف). آشکار شدن:
دید رنج و کشف شد بر وی نهفت
لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کثیف کردن
تصویر کثیف کردن
شوخاندن چرک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بوسیله کلید بسته شدن، یا کلید شدن دندان (های) کسی. چفت شدن دندانها وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ: (مشدی مثل مار بخود می پیچید. نفس نفس میزد یکهو پس افتاد و دندانها یش کلید شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنف شدن
تصویر کنف شدن
از تازگی و طراوت و سختی افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلید شدن
تصویر کلید شدن
((~. شُ دَ))
بسته شدن، قفل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیف شدن
تصویر حیف شدن
تباه شدن
فرهنگ واژه فارسی سره